5 ماهگی دخترک نازنینم + شروع غذای کمکی
عشق کوچولوی من 5 ماهه شد ، باشد که مبارک باشد ... تو این یک ماه اخیر ، ملورین عزیزم خیلی بزرگتر شده ... دیگه راحت غلت میزنه روی شکمش و البته تو این یک هفته اخیر حتی تو خواب هم گاهی میبینم که برگشته روی شکمش و بعد چند ثانیه گریه میکنه که برش گردوندم ... یک بار هم تونست یه غلت کامل بزنه و دوباره به حالت اول برگرده و شاید هم بیشتر اینا تونسته اینکارو بکنه و من متوجه نشدم ، اما اونبار خودم دیدم و خیلی ذوق زده شدم ... دیگه تقریبا اگر چیزی نزدیکش باشه ، دستش رو به سمتش دراز میکنه و یکمی هم خودش رو به سمتش هل میده ... قبلا فقط دستش رو دراز میکرد و میگرفتش اما الان به سمتش تا حدودی هجوم میبره ... دقیقا 26 مرداد ماه رفتیم پیش آقای دکتر برای ویز...
نویسنده :
مامان سارا
14:11
4 ماه و 3 هفتگی عسل مامان
عسلکم روز به روز داره بزرگتر میشه . البته دیگه مثل هفته های اول رشد ظاهریش خیلی برام قابل حس کردن نیست ، اما توانایی هاش که هر روز و هر روز بیشتر میشه رو میشه کاملا حس کرد ... قبلاً وقتی بچه ها رو تو سن و سال ملورین یا بزرگتر میدیدم که سینه خیز میرن ، 4 دست و پا راه میرن یا یاد میگیرن حرف بزنن ، تا حدی برام شیرین بود اما هرگز حس مادر یا پدری رو که با ذوق تمام بچشونو برای یه قدم بیشتر برداشتن تشویق میکردن درک نمیکردم . شاید با خودم میگفتم که این روند رشد نه برای تنها فرزند این پدر و مادر که برای همه بچه های دنیا شبیه به همه ، پس این همه ذوق داره !!! اما .... اما حالا با هر پیشرفت کوچولوی کوچولوی ملورین ، با همه وجود ذوق میکنم ، حتی وق...
نویسنده :
مامان سارا
17:09
بی بی انیشتین + یه عادت بامزه
سلام م م م م ملورین خشگلم ، دختر دوست داشتنی و عزیزم ، حدود ده روز پیش من ، تو و بابایی ، رفتیم شهرکتاب نیاوران و برات مجموعه کتاب های رشد هوش نوزادان و سی دی های بیبی انیشتین رو خریدیم . تو عااااااااااااااشق بیبی انیشتین هستی ، مخصوصا چن تا کاراکتر رو هربار میبینی گل از گلت میشکفته و گونه هات مثل گردو میزنه بیرون . زنبور کوچولو ، ببیی ، آقا گاوه کاراکترهای موردعلاقت هستن عزیزم . در مورد کتاب ها هم باید بگم که خیلی علاقه ای نشون نمیدی ، نمیدونم شاید با تکرار بهشون علاقه مند بشی جوجوی من . فسقلی من ، دقیقا دو روزه که یه عادت بامزه پیدا کردی ... اونم اینه که لب پایینتو با اشتیاق زیادی میمکی ... انگاری میمی میخوری ... ...
نویسنده :
مامان سارا
17:30